دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته سی و هشت ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Homogenous

  [ˌhəʊməˈdʒiːniəs]

Adjective

consisting of things or people that are all the same or all of the same type

(دارای ساختمان همانند به واسطه‌ی هم تباری) جورزاد، همگن‌زاد، مشابه، یک جور، همجنس

Synonyms

alike, comparable, compatible, consistent, equal, same, solid, uniform

Antonyms

different, dissimilar, heterogenous

Examples

A culturally homogeneous society

جامعه ای همگن از نظر فرهنگی

A homogeneous group/population

یک گروه/جمعیت مشابه

Old people are not a homogeneous group, as some people seem to think.

برخلاف آنچه که برخی افراد فکر می کنند، افراد مسن یک گروه مشابه نیستند.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>