دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته بیست و هفت ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Humility

  [hjuːˈmɪləti]

Noun

the quality of not thinking that you are better than other people; the quality of being humble

فروتنی، افتادگی، تواضع، خضوع، خشوع، شکسته نفسی، ذلت

Synonyms

shyness, abasement, bashfulness, demureness, diffidence, docility, lowliness, meekness, mortification, nonresistance, obedience, obsequiousness, passiveness, reserve, resignation, self-abasement, self-abnegation, servility, sheepishness, subjection, submissiveness, subservience, timidity, timorousness, unobtrusiveness, unpretentiousness, fawning

Antonyms

boldness, confidence, arrogance, assertiveness, egoism, pretentiousness, pride, self-importance

Examples

He had enough humility to apologize.

او آنقدر فروتنی داشت که پوزش بخواهد.

Humility often gains more than pride.

اغلب فایده تواضع و فروتنی، بیش از غرور است.

Humility, when combined with knowledge and power, is very attractive.

فروتنی وقتی که با دانش و قدرت همراه باشد بسیار زیبنده است.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>