دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس سی و شش ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Illegal

  [ɪˈliːɡl]

Adjective

not lawful; against the law OR not allowed by the law

غیرقانونی، نامشروع، غیرمجاز، خلاف قانون

Synonyms

unlawful, banned, forbidden, prohibited, criminal, outlawed, unofficial, illicit, unconstitutional, illegitimate, lawless, wrongful, off limits, unlicensed, under-the-table, unauthorized, against the law, proscribed, under-the-counter, actionable, felonious, foul, dirty, unfair, crooked, shady, fraudulent, unjust, dishonest, unscrupulous, underhand, inequitable, unsportsmanlike

Antonyms

legal, lawful, permissible, licit

Examples

It is illegal to reveal the names of juvenile delinquents.

افشاء کردن اسامی‌ بزهکاران نوجوان غیر قانونی‌ است‌.

Bigamy is illegal in the United States.

دو همسری در آمریکا غیر قانونی‌ است‌.

Mr. Worthington’s illegal stock manipulations led to his jail sentence.

دستبردهای غیر قانونی‌ آقای «ورسینگتون» منجر به‌ حکم‌ زندانی‌ او شد.

He gained money through illegal means.

او از راه‌های نامشروع پول به دست آورد.

It is illegal to import opium into the country.

وارد کردن تریاک به کشور غیرقانونی است.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>