Impetuous
[ɪmˈpetʃuəs]Adjective
acting or done quickly and without thinking carefully about the results
(کسی که با شتاب و نسنجیده عمل کند) شتابزده، عجول، بیصبر، ناگه کار، بیقرار و دمدمی، تابع امیال آنی، (آنچه که با نیرو و شدت زیاد حرکت کند) پرخشونت، پرشدت، دیوسان
Synonyms
rash, hasty, impulsive, violent, furious, fierce, eager, passionate, spontaneous, precipitate, ardent, impassioned, headlong, unplanned, unbridled, vehement, unrestrained, spur-of-the-moment, unthinking, unpremeditated, unreflecting
Antonyms
slow, cautious, wary, leisurely, mild
Examples
Impetuous winds
بادهای شدید و متغیر
An impetuous young man
جوان هردمبیل
He says she's impetuous and emotional.
او می گوید که آن دختر بی صبر و احساساتی است.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.