دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته هفتم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Implacable

  [ɪmˈplækəbl]

Adjective

(of strong negative opinions or feelings) that cannot be changed

(نادر) تسکین ناپذیر، آرام نشدنی، کم نشدنی

(of a person) unwilling to stop opposing somebody/something

(در مورد دشمنی و غیره) سرسخت، سازش ناپذیر، آشتی ناپذیر

Synonyms

ruthless, cruel, relentless, uncompromising, intractable, inflexible, unrelenting, merciless, unforgiving, inexorable, unyielding, remorseless, pitiless, unbending, unappeasable

Antonyms

yielding, flexible, tolerant, lenient, relenting, merciful, appeasable

Examples

An implacable enemy

دشمن سرسخت

Implacable hatred

کینه‌ی از بین نرفتنی

She remained implacable (= she would not change her feelings and opinions).

او سرسخت باقی ماند (= احساسات و عقاید خود را تغییر نمی داد).

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>