Implore
[ɪmˈplɔːr]Verb
To ask somebody to do something in an anxious way because you want or need it very much
التماس کردن، لابه کردن، درخواهیدن
Synonyms
beg, beseech, entreat, conjure, plead with, solicit, pray to, importune, crave of, supplicate, go on bended knee to
Examples
She implored them not to execute her son.
او به آنها التماس کرد که پسرش را اعدام نکنند.
She implored him to stay.
او التماسش کرد که بماند.
‘Help me,’ he implored.
او التماس کرد: به من کمک کن.
Tell me it's true. I implore you.
بگو که درسته، التماست می کنم.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.