Importune
[ˌɪmpɔːrˈtuːn]Verb
to ask somebody for something many times and in a way that is annoying
اصرار کردن، ابرام کردن، سماجت کردن، پافشاری کردن، (با التماس و درخواست) تحت فشار قرار دادن
Synonyms
pester, press, plague, hound, harass, besiege, badger, beset, solicit, dun, lay siege to, entreat
Examples
He importuned us to go to his house.
به ما اصرار کرد که به منزلش برویم.
Fans importuned the actor with requests for autographs.
طرفداران مصرانه از آن بازیگر خواستند که ازش امضا بگیرند.
Above all I do not wish to importune or compromise you.
مهمتر از همه، من نمی خواهم شما را تحت فشار قرار دهم یا به خطر بیاندازم.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.