Impresario
[ˌɪmprəˈsɑːriəʊ]Noun
a person who organizes and often finances plays, concerts, etc.
(اپرا یا باله و غیره) مدیر، کارگردان، برنامهریز، مدیر برنامه، گرداننده
Synonyms
producer, director, manager, promoter, organizer, régisseur
Examples
The impresario had buttoned his astrakhan coat.
مدیر برنامه دکمه های کت استراخانی اش را بسته بود.
He was Zyama Karp, the impresario of the Russian Riviera restaurant.
او "زیاما کارپ"، مدیر رستوران روسی ریویرا بود.
The impresario will present an expanded series of concerts next season.
مدیر برنامه در فصل آینده مجموعه گسترده ای از کنسرت ها را ارائه خواهد کرد.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.