Impunity
[ɪmˈpjuːnəti]Noun
the fact of not getting punished for something
مصونیت (از مجازات)، بخشودگی (از تنبیه)، تنبیهناپذیری، کیفر ناپذیری، گوشمال نشدنی
Synonyms
immunity, freedom, licence, permission, liberty, security, exemption, dispensation, nonliability
Examples
He breaks the laws with perfect impunity.
او با مصونیت کامل قوانین را میشکند.
They continue to break the law with impunity.
آنها همچنان با مصونیت از مجازات به نقض قانون ادامه می دهند.
Those involved in such attacks often enjoy complete impunity.
کسانی که در چنین حملاتی دخالت دارند اغلب از مصونیت کامل برخوردارند.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.