دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته پنجم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Inane

  [ɪˈneɪn]

Adjective

stupid or silly; with no meaning

خالی، تهی، پوچ، بی‌معنی، بی‌چم، چرند، احمقانه

Synonyms

senseless, stupid, silly, empty, daft, worthless, futile, trifling, frivolous, mindless, goofy, idiotic, vacuous, fatuous, puerile, vapid, unintelligent, asinine, imbecilic, devoid of intelligence

Antonyms

serious, significant, sensible, profound, worthwhile, meaningful, weighty

Examples

An inane remark

گفته‌ی احمقانه

The last question was especially inane.

سوال آخر مخصوصاً احمقانه بود.

I wish you’d stop making these inane remarks!

کاش دست از این سخنان واهی بردارید!

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>