Inclement
[ɪnˈklemənt]Adjective
(of the weather) not pleasant; cold, wet, etc.
(آب و هوا) نامساعد
Synonyms
stormy, severe, rough, foul, harsh, rigorous, boisterous, tempestuous, intemperate, bitter
Antonyms
fine, calm, pleasant, mild, clement, temperate, balmy
Examples
Inclement weather
هوای نامساعد
Walkers should be prepared for inclement weather.
عابران پیاده باید برای آب و هوای نامساعد آماده باشند.
Predictions of inclement weather proved to be wrong.
ثابت شد که پیش بینی های آب و هوای نامناسب اشتباه است.
They fought incompetence, inclement weather and indifference.
آنها با بی کفایتی، آب و هوای نامناسب و بی تفاوتی مبارزه کردند.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.