دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته دهم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Inclement

  [ɪnˈklemənt]

Adjective

(of the weather) not pleasant; cold, wet, etc.

(آب و هوا) نامساعد

Synonyms

stormy, severe, rough, foul, harsh, rigorous, boisterous, tempestuous, intemperate, bitter

Antonyms

fine, calm, pleasant, mild, clement, temperate, balmy

Examples

Inclement weather

هوای نامساعد

Walkers should be prepared for inclement weather.

عابران پیاده باید برای آب و هوای نامساعد آماده باشند.

Predictions of inclement weather proved to be wrong.

ثابت شد که پیش بینی های آب و هوای نامناسب اشتباه است.

They fought incompetence, inclement weather and indifference.

آنها با بی کفایتی، آب و هوای نامناسب و بی تفاوتی مبارزه کردند.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>