دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته بیست و دو ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Incompatibility

  [ˌɪnkəmˌpætəˈbɪləti]

Noun

the fact of people or things not being able to live or exist together without problems, ​the fact of two things of different types being unable to be used or mixed together

ناسازگاری، منافات، عدم تفاهم (وقتی آب دو نفر توی یک جوب نمیرود و با هم نمی سازند)، ناهمسازی

Synonyms

inconsistency, conflict, discrepancy, antagonism, incongruity, irreconcilability, disparateness, uncongeniality

Examples

Their incompatibility was obvious.

ناسازگاری آنها آشکار بود.

Racial incompatibility in Yucatan had reached a crisis in 1847.

ناسازگاری نژادی در یوکاتان در سال 1847 به یک بحران تبدیل شده بود.

Incompatibility between systems has been a major problem for video users.

ناسازگاری بین سیستم ها یک مشکل بزرگ برای کاربران ویدئو بوده است.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>