دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته سیزدهم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Incredulous

  [ɪnˈkredʒələs]

Adjective

not willing or not able to believe something; showing a lack of ability to believe something

شک‌دار، شک مند، ناباور، شک اندیش، حاکی از شک داری

Synonyms

disbelieving, doubting, sceptical, suspicious, doubtful, dubious, unconvinced, distrustful, mistrustful, unbelieving

Antonyms

believing, trusting, credulous, naive, unsuspecting, gullible, wet behind the ears

Examples

An incredulous look

نگاهی حاکی از ناباوری

‘Here?’ said Kate, incredulous.

"کیت" با ناباوری گفت: اینجا؟

I am wholly incredulous of the truth of his story.

من کاملاً به حقیقت داستان او شک دارم.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>