دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته پنجم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Inexorable

  [ɪnˈeksərəbl]

Adjective

(of a process) that cannot be stopped or changed

یکدنده، سمج، بی‌امان، تغییر ندادنی

not capable of being persuaded by entreaty

سخت دل، سنگدل، بی‌گذشت، بیرحم

Synonyms

unrelenting, relentless, implacable, hard, severe, harsh, cruel, adamant, inescapable, inflexible, merciless, unyielding, immovable, remorseless, pitiless, unbending, obdurate, ineluctable, unappeasable

Antonyms

flexible, lenient, relenting, yielding, bending, movable

Examples

An inexorable enemy

دشمن بی‌مروت

Inexorable fate

سرنوشت تغییر ناپذیر

The inexorable rise of crime

افزایش اجتناب ناپذیر جنایت

This is where the inexorable logic of the theory breaks down.

اینجاست که منطق غیرقابل انکار نظریه در هم می شکند.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>