Insatiable
[ɪnˈseɪʃəbl]Adjective
always wanting more of something; not able to be satisfied
سیرنشدنی (یا نکردنی)، سیری ناپذیر، ناسیرا، دله، دچار جوع دایم، ارضا نشدنی (یا نکردنی)
Synonyms
unquenchable, greedy, voracious, ravenous, rapacious, intemperate, gluttonous, unappeasable, insatiate, quenchless, edacious
Antonyms
limited, temperate, satiable, appeasable, quenchable
Examples
His insatiable appetite
اشتهای سیری ناپذیر او
Their desire for wealth was insatiable.
میل آنها به ثروت سیری ناپذیر بود.
She had an insatiable hunger for knowledge.
اون اشتیاق سیرنشدنی برای دانش داشت.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.