دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته چهل و یک ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Insidious

  [ɪnˈsɪdiəs]

Adjective

​spreading gradually or without being noticed, but causing serious harm

(به ویژه در مورد بیماری) ناآشکار و آهسته گستر، جانکاه

intended to entrap or beguile, stealthily treacherous or deceitful

خیانت آمیز، خائنانه، حیله‌گرانه، مزورانه، نابکارانه

Synonyms

stealthy, subtle, cunning, designing, smooth, tricky, crooked, sneaking, slick, sly, treacherous, deceptive, wily, crafty, artful, disingenuous, Machiavellian, deceitful, surreptitious, duplicitous, guileful

Antonyms

open, obvious, straightforward, upright, sincere, harmless, honest, conspicuous, forthright, artless, ingenuous

Examples

An insidious plot

توطئه‌ی خائنانه

An insidious disease

بیماری ناآشکار و آهسته گستر

The insidious effects of polluted water supplies

اثرات ناآشکار و آهسته گستر منابع آب آلوده

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>