Interloper
[ˈɪntərləʊpər]Noun
a person who is present in a place or a situation where they do not belong or are not wanted
فضول، نخود هر آش، مداخله گر
Synonyms
trespasser, intruder, gate-crasher, uninvited guest, meddler, unwanted visitor, intermeddler
Examples
Don't let interlopers into the affairs of the shop.
نگذار اشخاص فضول از کار دکان سر دربیاورند.
She felt like an interloper in her own family.
او احساس می کرد که در خانواده خودش مداخله گر است.
Security did not prevent an interloper from getting onto the stage at the opening ceremony.
حراست مانع از آن نشد که یک مداخله گر در مراسم افتتاحیه روی صحنه برود.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.