دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته چهارم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Intimidate

  [ɪnˈtɪmɪdeɪt]

Verb

to frighten or threaten somebody so that they will do what you want

مرعوب کردن، شاخ و شانه کشیدن، هراسیده کردن، جا خورده کردن، هراسناک کردن، بیمناک کردن، (با تهدید) وادار کردن

Synonyms

frighten, pressure, threaten, alarm, scare, terrify, cow, bully, plague, menace, hound, awe, daunt, harass, subdue, oppress, persecute, lean on, coerce, overawe, scare off, terrorize, pressurize, browbeat, twist, someone's arm, tyrannize, dishearten, dispirit, scare the bejesus out of, affright, domineer

Examples

His position and power did not intimidate me.

مقام و قدرت او مرا مرعوب نکرد.

He wanted to intimidate the witnesses into silence.

او می‌خواست به زور تهدید شهود را وادار به سکوت کند.

They were accused of intimidating people into voting for them.

آنها متهم به ارعاب مردم برای رای دادن به آنها بودند.

She refused to be intimidated by their threats.

او ازینکه بپذیرد مرعوب تهدید های آن ها شده است خودداری کرد.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>