Irascible
[ɪˈræsəbl]Adjective
becoming angry very easily
زود خشم، تندخو، آتشی مزاج، ارغند
Synonyms
bad-tempered, cross, irritable, crabbed, touchy, cantankerous, peppery, tetchy, ratty, testy, chippy, short-tempered, hot-tempered, quick-tempered, choleric, narky
Examples
His father was a harsh, irascible man.
پدرش مرد زمخت و زودخشمی بود.
An irascible man who quarreled with everyone.
مرد تندخویی که با همه مشاجره میکرد.
She chose her words carefully, hoping to avoid a scolding from the irascible old man.
او امیدوار بود که با انتخاب دقیق لغات از سرزنش پیرمرد تندخو پرهیز نماید.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.