دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته دوم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Irate

  [aɪˈreɪt - ˈaɪreɪt]

Adjective

very angry

خشمگین، خشم‌آلود، عصبانی، قهرآلود، ارغند، غضبناک، غضب آلود

Synonyms

angry, cross, furious, angered, mad, provoked, annoyed, irritated, fuming, choked, pissed, infuriated, incensed, enraged, worked up, exasperated, indignant, pissed off, livid, riled, up in arms, incandescent, hacked off, piqued, hot under the collar, wrathful, fit to be tied, as black as thunder

Examples

An irate look

نگاه خشم‌آمیز

The people were irate over high taxes.

مردم از مالیات‌های سنگین به خشم آمده بودند.

My delay had made him irate.

تاخیر من او را خشمگین کرده بود.

She sounded extremely irate.

او به شدت عصبانی به نظر می رسید.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>