Irate
[aɪˈreɪt - ˈaɪreɪt]Adjective
very angry
خشمگین، خشمآلود، عصبانی، قهرآلود، ارغند، غضبناک، غضب آلود
Synonyms
angry, cross, furious, angered, mad, provoked, annoyed, irritated, fuming, choked, pissed, infuriated, incensed, enraged, worked up, exasperated, indignant, pissed off, livid, riled, up in arms, incandescent, hacked off, piqued, hot under the collar, wrathful, fit to be tied, as black as thunder
Examples
An irate look
نگاه خشمآمیز
The people were irate over high taxes.
مردم از مالیاتهای سنگین به خشم آمده بودند.
My delay had made him irate.
تاخیر من او را خشمگین کرده بود.
She sounded extremely irate.
او به شدت عصبانی به نظر می رسید.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.