دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ واژه‌های ۱۱۰۰ درس چهل ۵۰۴ هفته سیزدهم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Jeopardize

  [ˈdʒepərdaɪz]

Verb

risk; endanger OR to risk harming or destroying something/somebody

ریسک‌ کردن، به‌ خطر انداختن‌، به مخاطره انداختن

Synonyms

endanger, threaten, put at risk, put in jeopardy, risk, expose, gamble, hazard, menace, imperil, put on the line

Examples

Soldiers jeopardize their lives in war.

سربازان در جنگ‌ جانشان را به‌ خطر می‌اندازند.

Mr. Marcos revised his opinion of police officers after two of them had jeopardized their lives to save his drowning child.

آقای «مارکوس» بعد از اینکه‌ دو پلیس‌ زندگی‌ خود را برای نجات جان فرزندش که‌ در حال غرق شدن بود به‌ خطر انداختند، در طرز فکر خود نسبت‌ به‌ افسران پلیس‌ تجدید نظر کرد.

Though it jeopardized his chance for a promotion, Mr. Rafael ventured to criticize his boss.

آقای «رافائل‌» جرأت انتقاد از رئیس‌ خود را داشت‌ گرچه‌ اینکار احتمال ارتقاء او را به‌ خطر می‌انداخت‌.

Don't jeopardize your future!

آینده‌ی خود را به خطر میانداز!

These mistakes have jeopardized your chances for reelection.

این اشتباهات احتمال‌انتخاب مجدد شما را به خطر انداخته است.

He would never do anything to jeopardize his career.

او هرگز کاری نمی کند که حرفه اش را به خطر بیندازد.

This scandal could seriously jeopardize his chances of being re-elected.

این رسوایی می تواند شانس او را برای انتخاب مجدد به طور جدی به خطر بیندازد.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>