دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته بیست و شش ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Jettison

  [ˈdʒetɪsn]

Verb

to throw something out of a moving plane or ship to make it lighter

(هنگام خطر برای کشتی و هواپیما و غیره: بیرون انداختن محموله برای سبک سازی) آب‌افکند، دریا افکند، بر افکند، برون افکند، بیرون افکندن، دور انداختن، برآب افکندن، بر افکندن، آب افکند کردن

to get rid of something/somebody that you no longer need or want, to reject an idea, a belief, a plan, etc. that you no longer think is useful or likely to be successful

از شر چیزی راحت شدن، کنار گذاشتن

Synonyms

abandon, abdicate, discard, dump, junk, scrap, shed, unload, cashier, cast, deep-six, expel, heave, hurl, maroon, reject, slough, cast off, throw away

Antonyms

assert, defend, hold, keep, maintain, put on, retain, save, allow, take in, take on

Examples

We had to jettison the cargo to make the plane lighter.

مجبور شدیم برای سبک کردن هواپیما بارها را بیرون بیاندازیم.

The government has to jettison its old management practices.

دولت باید روش‌های قدیمی مدیریت را به دور بیاندازد.

We've had to jettison our holiday plans because of David's accident.

ما مجبور شدیم به خاطر تصادف دیوید قید تعطیلاتمان را بزنیم. (برنامه ی تعطیلات خود را کنار بگذاریم)

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>