دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته سی ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Jocose

  [dʒəˈkəʊs]

Adjective

​humorous

شوخ، سرحال

Synonyms

humorous, funny, pleasant, witty, merry, playful, mischievous, joyous, comical, jesting, teasing, jovial, droll, blithe, facetious, jocular, waggish, sportive

Examples

He is such a jocose actor.

اون یک بازیگر شوخ و سرحال است.

The jocose old gentleman had everyone at the table chuckling.

پیرمرد شوخ طبع، همه را سر میز خنداند.

His jocose manner was unsuitable for such a solemn occasion.

رفتار شوخ او برای چنین مناسبت بزرگی مناسب نبود.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>