Jostle
[ˈdʒɑːsl]Verb
to push roughly against somebody in a crowd
(مثلا در میان جمعیت انبوه) تنه زدن، با تنه زدن جلو رفتن، آرنج زدن، هل دادن، با هل دادن پیش رفتن
Synonyms
push, press, crowd, shake, squeeze, thrust, butt, elbow, bump, scramble, shove, jog, jolt, throng, hustle, joggle, compete, fight, struggle, contest, contend, strive, vie, be in the running, challenge
Examples
Thousands of people were jostling in the square.
هزاران نفر در میدان لول میخوردند.
The angry crowd jostled the condemned man.
مردم خشمگین مرد محکوم را هل میدادند.
He jostled his way out of the room.
با فشار و تنه زدن (به دیگران) از اتاق خارج شد.
The visiting president was jostled by angry demonstrators.
رئیس جمهور مهمان توسط تظاهرکنندگان خشمگین تکان داده شد.
People were jostling, arguing and complaining.
مردم در حال تکان دادن، بحث و شکایت بودند.
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما