دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس سیزدهم ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Journalist

  [ˈdʒɜːrnəlɪst]

Noun

one who writes for, edits, manages, or produces a newspaper or magazine OR a person whose job is to collect and write news stories for newspapers, magazines, radio, television or online news sites

کسی‌ که‌ برای روزنامه‌ یا مجله‌ مطلب‌ می‌نویسد، ویرایش‌ می‌کند و روزنامه‌ یا مجله ای را تولید یا اداره می‌کند، روزنامه‌ نگار، آگه‌فرست، آگه‌رسان

Synonyms

reporter, writer, correspondent, newsman or newswoman, stringer, commentator, broadcaster, hack, columnist, contributor, scribe, pressman, journo, newshound, hackette, newspaperman or newspaperwoman

Examples

There were four journalists covering the murder story.

چهار روزنامه‌ نگار بودندکه‌ داستان قتل‌ را پوشش‌ می‌دادند.

Barbara’s experience working at a book store wasn't adequate preparation for becoming a journalist.

تجربه‌ی کـاری «باربـارا» درکتابفروشـی‌، آمـادگی‌ کـافی‌ بـرای شـغل‌ روزنامـه‌ نگـاری را در اختیارش قرارنداد.

A journalist must have a comprehensive knowledge of the city where he or she works.

یک‌ روزنامه‌ نگار باید درباره ی شهری که‌ در آن کار می‌کند اطلاعات جامعی‌ داشته‌ باشند.

A radio journalist

خبرنگار رادیو

The minister told journalists he was not going to resign.

وزیر به خبرنگاران گفت که قرار نیست استعفا دهد.

She's an investigative journalist with a French newspaper.

او یک روزنامه نگار تحقیقی در یک روزنامه فرانسوی است.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>