دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس بیست و هشت ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Juvenile

  [ˈdʒuːvənl]

Noun

a young person OR a young person who is not yet an adult

یک‌ فرد جوان، جوان، نوجوان، طفل، بچه، خردسال

Synonyms

young, junior, adolescent, youthful, immature, childish, infantile, puerile, young, youthful, inexperienced, boyish, callow, undeveloped, unsophisticated, girlish, babyish, jejune

Antonyms

adult, responsible, mature, grown-up

Examples

Ellen used to devour "Cinderella" and other stories for juveniles.

«الن‌» داستان سیندرلا و دیگر داستان های نوجوانان را با علاقه‌ می‌خواند.

The leader of a band of juveniles who stole.

رهبر یک دسته نوجوانانی که دزدی می‌کردند.

Most of the suspects were juveniles under the age of 17.

اکثر مظنونان نوجوانان زیر 17 سال بودند.

Juvenile

  [ˈdʒuːvənl]

Adjective

young; youthful; of or for boys and girls OR relating to young people who are not yet adults AND silly and more typical of a child than an adult

جوان، جوان مآبانه‌، مربوط به‌ دختر و پسر، بچگانه، کودکانه، وابسته به جوانی یا نوجوانی، نونهالانه، نونهالی

Synonyms

child, youth, minor, girl, boy, teenager, infant, adolescent

Antonyms

adult, grown-up

Examples

My sister is known in the family as a juvenile delinquent.

خواهرم در خانواده به‌ بزهکار نوجوان معروف است‌.

Paula is still young enough to wear juvenile fashions.

«پاولا» هنوز به‌ اندازه ی کافی‌ جوان است‌ که‌ مدهای نوجوانان را بپوشد.

Juvenile magazines

مجله‌های بچه‌ها

That man's behavior was juvenile.

رفتار آن مرد بچگانه بود.

Ten juvenile years of my life

ده سال جوانی من

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>