دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته چهل و سه ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Largess

  [lɑːrˈdʒes]

Noun

the act or quality of being generous with money; money that you give to people who have less than you

بخشش، گشاده دستی، عطیه، هر چیز اهدایی، آزادگی، جوانمردی، بلند نظری

Synonyms

cumshaw, gratuity, perquisite, tip

Examples

This school owes its existence to his largess.

این مدرسه موجودیت خود را مرهون سخاوت ایشان است.

To dispense largesse to the poor

انعام دادن به فقرا

She is not noted for her largesse (= she is not generous).

او به خاطر بزرگواری اش مشهور نیست (= سخاوتمند نیست).

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>