Loath
[ləʊθ]Adjective
not willing to do something
بی میل، بیزار، نامتمایل، چندش دار
Synonyms
unwilling, against, opposed, counter, resisting, reluctant, backward, averse, disinclined, indisposed
Antonyms
willing, keen, anxious, eager, enthusiastic, avid, desirous
Examples
nothing loath
نه با بیمیلی، بامیل، به دلخواه
To be loath to depart
نسبت به رفتن بی میل بودن
He was loath to admit his mistake.
از اعتراف به اشتباه خود بیزار بود.
They were obviously loath to let her leave.
آنها ظاهرا مایل نبودند که اجازه بدهند او برود.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.