دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته سوم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Loathe

  [ləʊð]

Verb

to dislike somebody/something very much

بیزار بودن، متنفر بودن

Synonyms

hate, dislike, despise, detest, abhor, abominate, have a strong aversion to, find disgusting, execrate, feel repugnance towards, not be able to bear or abide

Examples

I loathed the plane highjackers but I couldn't do anything about it.

من از آن هواپیما ربایان منزجر بودم ولی نمی‌توانستم هیچ کاری بکنم.

I loathe modern art.

من از هنر مدرن متنفرم.

They loathe each other.

از هم متنفرند.

He loathed hypocrisy.

از ریا بیزار بود.

Many of the people fear and loathe the new government.

بسیاری از مردم از دولت جدید می ترسند و از آن متنفرند.

Whether you love or loathe their music, you can't deny their talent.

چه عاشق موسیقی آنها باشید و چه از آنها متنفر باشید، نمی توانید استعداد آنها را انکار کنید.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>