دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته یازدهم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Lurid

  [ˈlʊrɪd]

Adjective

too bright in color, in a way that is not attractive

(نادر) رنگ پریده، بی‌رنگ و آب، درخشش (مانند شعله از میان دود)، جلف، (به‌طور زننده) رنگارنگ

(especially of a story or piece of writing) presented in a way that is intended to shock

(به طور زننده) خشن یا شهوت انگیز، زننده و غم انگیز (احساساتی)، زننده و ترسناک، تکان دهنده

Synonyms

sensational, shocking, disgusting, graphic, violent, savage, startling, grim, exaggerated, revolting, explicit, vivid, ghastly, gruesome, grisly, macabre, melodramatic, yellow, gory, unrestrained, shock-horror, glaring, bright, bloody, intense, flaming, vivid, fiery, livid, sanguine, glowering, overbright

Antonyms

controlled, mild, factual, carefree, breezy, jaunty, light-hearted, pale, pastel, watery

Examples

The lurid details of the crime

جزئیات مشمئز کننده‌ی جنایت

A lurid tale

یک داستان مستهجن

Lurid headlines

سرفصل های هولناک

The paper gave all the lurid details of the murder.

این روزنامه تمام جزئیات زننده قتل را ارائه کرد.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>