دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته سی و نه ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Machiavellian

  [ˌmækiəˈveliən]

Adjective

using clever plans to achieve what you want, without people realizing what you are doing

فرد باهوش اما دروغگویی که از روش هایی برای تسلط و پیروزی بر مردم استفاده می کند ، موذی، حیله گر، دغل کار، شیاد

Synonyms

scheming, cynical, shrewd, cunning, designing, intriguing, sly, astute, unscrupulous, wily, opportunist, crafty, artful, amoral, foxy, deceitful, underhand, double-dealing, perfidious

Examples

Machiavellian manipulation

دغلکاری موذیانه

A Machiavellian conspiracy

یک توطئه حیله گرانه

There were press accusations of Machiavellian deception.

اتهامات مطبوعاتی نسبت به فریبکاری شیادانه وجود داشت.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>