دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته چهل ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Magnanimous

  [mæɡˈnænɪməs]

Adjective

​kind, generous and forgiving, especially towards an enemy or competitor

بزرگوار، بلند همت، گشاده دست، بخشنده

Synonyms

generous, kind, noble, selfless, big, free, kindly, handsome, charitable, high-minded, bountiful, unselfish, open-handed, big-hearted, unstinting, beneficent, great-hearted, munificent, ungrudging

Antonyms

petty, selfish, resentful, small, vindictive, unforgiving, miserly

Examples

A magnanimous gesture

یک حرکت بزرگوارانه

He was magnanimous in victory.

او هنگام پیروزی از خود بزرگواری نشان می‌داد.

He was magnanimous in defeat and praised his opponent's skill.

او در شکست بزرگوار بود و مهارت حریف خود را ستود.

The regime had to decide whether to be magnanimous in victory.

رژیم باید تصمیم می گرفت که در پیروزی بزرگوار باشد یا خیر.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>