دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته چهل و چهار ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Malevolent

  [məˈlevələnt]

Adjective

having or showing a desire to harm other people

بدخواه، بدجنس، بدسگال، دیوسیرت، دارای سونیت، بدنهاد، نابکار، بدخواهانه، بدسگالانه، دیوسیرتانه

Synonyms

spiteful, hostile, vicious, malicious, malign, malignant, vindictive, pernicious, vengeful, hateful, baleful, rancorous, evil-minded, maleficent, ill-natured

Antonyms

kind, friendly, benign, gracious, benevolent, amiable, warm-hearted

Examples

A malevolent lie

دروغ نابکارانه

A malevolent old woman

پیرزن دیوسیرت

His dark malevolent eyes

چشم های بدخواه تیره اش

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>