دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته چهل ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Mentor

  [ˈmentɔːr]

Noun

an experienced person who advises and helps somebody with less experience over a period of time, ​an experienced person in a company, university, etc. who trains and advises new employees or students

مرشد، ناصح، رایزن، پندآموز، پیر، پیش‌کسوت، میاندار، مربی، آموزگار، معلم

Synonyms

guide, teacher, coach, adviser, tutor, instructor, counsellor, guru

Examples

They believed that each young man needed a mentor.

آنان معتقد بودند که هر مرد جوانی یک مرشد لازم دارد.

She was a friend and mentor to many young actors.

او دوست و مربی بسیاری از بازیگران جوان بود.

His former coach had remained his mentor throughout his career.

مربی سابق او در طول دوران حرفه ای خود مربیش باقی مانده بود.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>