دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته سی و پنج ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Mien

  [miːn]

Noun

a person’s appearance or manner that shows how they are feeling

منش، طرز رفتار، قیافه، ریخت، رخساره

Synonyms

demeanor, look, air, bearing, appearance, aspect, presence, manner, carriage, aura, countenance, deportment

Examples

A man of terrible mien

یک آدم بسیار بدریخت

Dresses of fairly formal mien

جامه‌هایی با ظاهر نسبتا رسمی

He has the mien of well-travelled men.

او رفتار آدم‌های دنیادیده را دارد.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>