دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس سیزدهم ۵۰۴
5 از 2 امتیاز

Migrate

  [ˈmaɪɡreɪt]

Verb

move from one place to another OR (of birds, animals, etc.) to move from one part of the world to another according to the season AND (of a lot of people) to move from one town, country, etc. to go and live and/or work in another

از جایی‌ به‌ جایی‌ نقل‌ مکان کردن، مهاجرت کردن، کوچ کردن، کوچیدن، جلای وطن کردن

Synonyms

move, travel, journey, wander, shift, drift, trek, voyage, roam, emigrate, rove

Antonyms

remain, stay

Examples

The fruit pickers migrated to wherever they could find work.

میوه چین‌ها به‌ هرجایی‌ که‌ می‌توانستند کار پیدا کنند، مهاجرت می‌کردند.

Much of our population is constantly migrating to other areas of the country.

بخش‌ اعظم‌ جمعیت‌ ما دائماً درحال مهاجرت به‌ دیگر مناطق‌ کشورند.

My grandfather migrated to New York from Italy in 1919.

پدربزرگم‌، درسال١٩١٩ از ایتالیا به‌ نیویورک مهاجرت کرد.

Some birds migrate.

برخی پرندگان کوچ می‌کنند.

They migrated to Australia.

آنها به استرالیا مهاجرت کردند.

The Ghashghais migrate a few times each year.

قشقایی ها سالی چند بار کوچ می‌کنند.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>