دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس یازدهم ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Minority

  [maɪˈnɔːrəti]

Noun

smaller number or part; less than half OR the smaller part of a group; less than half of the people or things in a large group

تعداد یا بخش‌ کوچکتر، کمتر از نصف‌، اقلیت، کهاده

a small group within a community or country that is different because of race, religion, language, etc.

اقلیت مذهبی (یا نژادی یا ملی)

the state of being under the age at which you are legally an adult

خردسالی، عدم بلوغ، صغر، کهادی، کهتری

Synonyms

nonage, infancy

Antonyms

majority

Examples

Only a small minority of the neighborhood didn't want a new park.

تنها تعداد کمی‌ از همسایگان پارك جدید نمی‌خواستند.

A minority of our athletes who competed in the Olympics were victorious.

تعداد کمی‌ از ورزشکاران ما که‌ در مسابقات المپیک‌ رقابت‌ کردند، پیروز شدند.

Blacks are a minority group in the United States.

در ایالات متحده سیاهان گروه اقلیت‌ هستند.

Be in a (or the) minority

در اقلیت بودن

Minority groups

اقلیت‌ها (مذهبی یا نژادی و غیره)

Minority government

دولتی که در پارلمان اکثریت ندارد

He is past the age of minority.

او از سن بلوغ گذشته است (بالغ شده است).

The minority party

حزب اقلیت

A small minority of voters

اقلیت کوچکی از رای دهندگان

A minority of households have running water.

تعداد قلیلی از خانواده‌ها آب لوله کشی دارند.

They do not respect the rights of religious minorities.

آنان حقوق اقلیت‌های مذهبی را محترم نمی شمارند.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>