Molest
[məˈlest]Verb
to attack or harm someone, especially a child, by touching them in a sexual way or by trying to have sex with them
(با حرف یا عمل) دعوت به عمل جنسی کردن، پیشنهاد منافی عفت کردن، متعرض شدن، دست درازی کردن، متلک شنیع گفتن، دست یازی شنیع کردن، (به ویژه کودک) مورد تجاوز جنسی قرار دادن
interfere with and trouble; disturb OR to attack and physically harm someone
مزاحم شدن و اذیت کردن، آزار دادن، سربه سر گذاشتن
Synonyms
abuse, attack, hurt, injure, harm, interfere with, assail, accost, manhandle, ill-treat, maltreat, annoy, worry, upset, harry, bother, disturb, bug, plague, irritate, tease, torment, harass, afflict, badger, persecute, beset, hector, pester, vex
Antonyms
aid, assist, calm, help
Examples
My neighbor was molested when walking home from the subway.
همسایهام وقتی از مترو به خانه بازمی گشت، مورد اذیت قرار گرفت.
The gang did a thorough job of molesting the people in the park.
اراذل و اوباش کاملاً مردم را در پارک آزار دادند.
Lifeguards warned the man not to molest any of the swimmers.
نجات غریقها به آن مرد هشدار دادند که برای هیچ یک از شناگران مزاحمت ایجاد نکند.
She wrote her diary behind closed doors so that her brothers would not molest her.
خاطرات خود را در اتاق دربسته می نوشت تا برادرانش مزاحمش نشوند.
He was arrested for being drunk and molesting a woman.
او را به خاطر مستی و دست یازی به یک زن توقیف کردند.
The criminal molested a child in the washroom of a movie house.
جنایتکار در مستراح سینما کودکی را مورد تجاوز قرار داد.
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما