Monarch
[ˈmɑːnərk - ˈmɑːnɑːrk]Noun
king or queen; ruler OR a person who rules a country, for example a king or a queen
شاه یا ملکه، پادشاه، حاکم، فرمانروا، سلطان، حکمران یگانهی کشور، تک سالار، خدیو، امیر، خسرو، فرمانروای مطلق، سرآمد، پیشگام، سالار
Synonyms
ruler, king or queen, sovereign, tsar, potentate, crowned head, emperor or empress, prince or princess
Examples
There are few modern nations which are governed by monarchs.
کشورهای مدرن کمی وجود دارند که توسط پادشاه اداره میشوند.
The monarchs of ancient Rome considered themselves descendants of the gods.
پادشاهان روم باستان خود را نوادگان خدایان قلمداد میکردند.
Men sometimes believe that they are monarchs in their own homes.
گاهی اوقات مردان معتقدند که حاکمان خانهی خود هستند.
The two monarchs met outside the palace.
دو پادشاه در بیرون از کاخ ملاقات کردند.
The monarch of beauty and attractiveness
خسرو حسن و دلبری
"John Donne" has been called "the Monarch of Wit".
"جان دان" را ((سلطان خوش طبعی)) نامیدهاند.
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما