دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته هفتم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Monolithic

  [ˌmɑːnəˈlɪθɪk]

Adjective

used to describe single, very large organizations that are very slow to change and not interested in individual people

هر چیز بزرگ و یکپارچه که تغییر در آن یا ممکن نیست یا خیلی به سختی و کندی صورت می گیرد، یکپارچه، یکدست، منسجم، غیرقابل تغییر، سرسخت

a monolithic building is very large, solid, and impressive

با ابهت، خیلی بزرگ، چشمگیر (تاثیرگذار)، مستحکم

Synonyms

inflexible, rigid, impenetrable, intractable, unchanging, immovable, hidebound, unbending, fossilized, huge, giant, massive, imposing, solid, substantial, gigantic, monumental, colossal, impenetrable, intractable, immovable

Examples

Monolithic statues

مجسمه های باشکوه (با عظمت)

A monolithic movie company

یک شرکت فیلم سازی یکپارچه

Monolithic corporations

شرکت های یکپارچه

Monolithic office buildings

ساختمان های اداری یکپارچه

A monolithic worldwide movement

یک جنبش منسجم در سراسر جهان

Secondly, none of these ethnic categories are monolithic.

ثانیاً هیچ یک از این دسته های قومی منسجم نیستند.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>