Mortality
[mɔːrˈtæləti]Noun
the state of being human and not living forever
میرایی، مرگ پذیری، فناپذیری، میرندگی
the number of deaths in a particular situation or period of time
میزان (یا درصد) مرگ و میر، (مجازی) شمار یا میزان شکستها و ناکامیها
a death
مرگ
Synonyms
humanity, transience, impermanence, ephemerality, temporality, corporeality, impermanency, death, dying, fatality, loss of life
Examples
Infant mortality is on the decrease.
مرگ و میر کودکان رو به نقصان است.
The high mortality of first year students
میزان بیش از حد رفوزگی دانشجویان سال اول
Mortality from lung cancer is still increasing.
میزان مرگ و میر ناشی از سرطان ریه همچنان در حال افزایش است.
The mortality of the body is nothing compared to the immortality of the soul
میرایی جسم در برابر جاودانگی روح هیچ است.
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما