دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته بیست و سه ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Mortality

  [mɔːrˈtæləti]

Noun

the state of being human and not living forever

میرایی، مرگ پذیری، فناپذیری، میرندگی

the number of deaths in a particular situation or period of time

میزان (یا درصد) مرگ و میر، (مجازی) شمار یا میزان شکست‌ها و ناکامی‌ها

a death

مرگ

Synonyms

humanity, transience, impermanence, ephemerality, temporality, corporeality, impermanency, death, dying, fatality, loss of life

Examples

Infant mortality is on the decrease.

مرگ و میر کودکان رو به نقصان است.

The high mortality of first year students

میزان بیش از حد رفوزگی دانشجویان سال اول

Mortality from lung cancer is still increasing.

میزان مرگ و میر ناشی از سرطان ریه همچنان در حال افزایش است.

The mortality of the body is nothing compared to the immortality of the soul

میرایی جسم در برابر جاودانگی روح هیچ است.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>