دسته‌ها واژه‌های ۵۰۴ درس چهل و یک ۵۰۴
5 از 1 امتیاز

Multitude

  [ˈmʌltɪtuːd]

Noun

an extremely large number of things or people

کثرت، زیادی، تعدد، انبوهی

the mass of ordinary people

(مردم یا چیزها) زیاد، نهمار، جماعت، جمعیت، گروه، همگنان، شمار، دسته (ی بزرگ)، چپیره، عموم، متعدد، شمارمند

a large crowd of people

توده‌ها، توده‌ی مردم

Synonyms

great number, lot, host, collection, army, sea, mass, assembly, legion, horde, myriad, concourse, assemblage, crowd, mass, mob, congregation, swarm, throng, public, mob, herd, populace, rabble, proletariat, common people, hoi polloi, commonalty

Examples

A multitude of letters kept pouring in to the movie idol.

نامه‌های بیشماری برای ستاره سینما در حال ارسال بود.

The fleeing culprit was pursued by a fierce multitude.

مجرم فراری تحت‌ تعقیب‌ جماعتی‌ خشمگین‌ بود.

Flood victims were aided by a multitude of volunteers.

جمع‌ کثیری از داوطلبان به‌ قربانیان سیل‌ کمک‌ کردند.

The multitude as well as the harmony of nature

انبوهی و همچنین هماهنگی جزئیات عالم طبیعت

He reduced the taxes to keep the multitude happy.

او برای راضی نگهداشتن توده‌ها مالیات‌ها را کاهش داد.

This machine can perform a multitude of tasks.

این دستگاه می‌تواند وظایف زیادی را انجام بدهد.

A multitude of people had gathered in front of the post office.

جماعتی از مردم جلو پستخانه گرد آمده بودند.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>