Munificent
[mjuːˈnɪfɪsnt]Adjective
extremely generous
گشاده دست، سخاوتمند، کریم، بخشنده، سخاوتمندانه، پر کرم
Synonyms
generous, liberal, lavish, benevolent, rich, princely, free-handed, philanthropic, bountiful, magnanimous, open-handed, big-hearted, unstinting, beneficent, bounteous
Antonyms
mean, small, cheap, stingy, parsimonious, miserly
Examples
A munificent reward
پاداش سخاوتمندانه
A munificent patron/gift/gesture
حامی/هدیه/ژست سخاوتمند
A former student has donated a munificent sum of money to the college.
یک دانشجوی سابق مبلغ هنگفت سخاوتمندانه ای را به کالج اهدا کرده است.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.