دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته هفدهم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Murky

  [ˈmɜːrki]

Adjective

(of a liquid) not clear; dark or dirty with mud or another substance

گل آلود، ناشفاف، لوشناک، تیره

(of air, light, etc.) dark and unpleasant because of smoke, fog, etc.

پردود، دودگرفته، مه گرفته، تیره، گرفته، تاریک، غم افزا

(of people’s actions or character) not clearly known and suspected of not being honest

مبهم، ناآشکار، مشکوک

Synonyms

dark, gloomy, dismal, grey, dull, obscure, dim, dreary, cloudy, misty, impenetrable, foggy, overcast, dusky, nebulous, cheerless, questionable, secret, suspect, mysterious, suspicious, dubious, shady

Antonyms

clear, bright, sunny, cheerful

Examples

Murky air

هوای گرفته

The murky waters of the angry river

آبهای گل آلود رودخانه‌ی خروشان

The murky corners of the windowless hall

گوشه‌های تاریک تالار بی پنجره

Do not put your thoughts in murky sentences!

اندیشه‌های خود را در جملات مبهم نگنجان!

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>