Mute
[mjuːt]Noun
the mute button on a phone, television, etc.
دکمه سکوت (میوت) بر روی وسایل همچون موبایل، تلویزیون و...
a word for a person who is unable to speak that is now considered offensive
آدم لال، آدم ناگویا
Synonyms
deaf-and-dumb person, deaf-mute
Examples
The school for the mute
مدرسهی لالها
You're on mute (= your mute button is turned on)!
شما در حالت بی صدا هستید (= دکمه بی صدا شما روشن است)!
During a phone call, press mute to turn off the microphone.
در حین تماس تلفنی، برای خاموش کردن میکروفون، دکمه بی صدا را فشار دهید.
Mute
[mjuːt]Adjective
silent OR not speaking; not expressed in speech
کم حرف، بی حرف، ساکت، خموش، خاموش، ذکر نشده، بی کلام، غیرلسانی، غیرکلامی
unable to speak
ناتوان در صحبت، لال، گنگ
Synonyms
close-mouthed, silent, taciturn, tongue-tied, tight-lipped, unspeaking, dumb, unspoken, tacit, wordless, voiceless, unvoiced, speechless, aphasic, aphonic
Examples
The usually defiant child stood mute before the principal.
کودک معمولاً نافرمان در مقابل مدیر ساکت ایستاد.
People are no longer willing to remain mute on the subject of abuse of gun control.
مردم دیگر مایل نیستند پیرامون موضوع سوء استفاده در کنترل سلاح ساکت بمانند.
The horror of the famine left the inhabitants of the land mute with their tragic memories.
ترس از قحطی ساکنان مزرعه را با خاطرات غم انگیزی که از آن داشتند، درسکوت فرو برد.
A mute appeal
درخواست با ایما و اشاره
This child is both deaf and mute.
این کودک هم کر و هم لال است.
Men looked at Julie in mute admiration.
مردها با تحسین همراه با سکوت به جولی نگاه میکردند.
Throughout the meeting she remained mute.
از ابتدا تا انتهای جلسه سخنی به لب نیاورد.
Mute
[mjuːt]Verb
to turn off the sound on a phone, television, etc.
خاموش کردن صدای گوشی و تلویزیون و...
to make the sound of something, especially a musical instrument, quieter or softer, sometimes using a mute
(سازهای موسیقی) صدا کم کن، صدا کم کن به کار بردن
to make something weaker or less severe
از شدت رنگ کاستن، کم رنگ کردن
Synonyms
dampen, deaden, muffle, stifle, moderate, qualify, soften, subdue, tame, temper, tone down
Examples
She thought it better to mute her criticism.
او فکر کرد بهتر است میزان انتقاد خود را کمتر کند.
A button on the speaker mutes the microphone.
یک دکمه روی بلندگو میکروفون را بی صدا می کند.
In online meetings it is often best to mute yourself when you are not speaking.
در جلسات آنلاین اغلب بهتر است وقتی صحبت نمی کنید خود را بی صدا کنید.
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ما