Nascent
[ˈneɪsnt]Adjective
beginning to exist; not yet fully developed
درحال تولد، در زایش، در شرف تکوین، شکوفنده، شکوفا، نوپا
Synonyms
developing, beginning, dawning, evolving, budding, incipient
Examples
Nascent revolutionary ideas
عقاید انقلابی در حال تکوین
A nascent industry
یک صنعت نوپا
A nascent nationalist movement is emerging in the Ukraine.
یک جنبش ملی گرای نوپا در اوکراین در حال ظهور است.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.