دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته سی و هفت ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Nascent

  [ˈneɪsnt]

Adjective

beginning to exist; not yet fully developed

درحال تولد، در زایش، در شرف تکوین، شکوفنده، شکوفا، نوپا

Synonyms

developing, beginning, dawning, evolving, budding, incipient

Examples

Nascent revolutionary ideas

عقاید انقلابی در حال تکوین

A nascent industry

یک صنعت نوپا

A nascent nationalist movement is emerging in the Ukraine.

یک جنبش ملی گرای نوپا در اوکراین در حال ظهور است.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>