دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته چهل و شش ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Nepotism

  [ˈnepətɪzəm]

Noun

​giving unfair advantages to your own family if you are in a position of power, especially by giving them jobs

(دادن شغل و امتیازات ناسزیده به خویشاوندان) تبارگماری، تبعیض به سود خویشاوند، پارتی بازی، خویشاوند گماری، انتصاب فامیلی

Synonyms

favouritism, bias, patronage, preferential treatment, partiality

Examples

His errors were nepotism and acceptance of gifts.

گناه او پارتی بازی برای خویشاوندان خود و قبول هدایا بود.

Cage changed his name to deflect accusations of nepotism.

"کیج" نام خود را تغییر داد تا اتهامات مربوط به انتصاب های فامیلی را از بین ببرد.

The governor was accused of nepotism after he hired his inexperienced nephew to fill a top position.

فرماندار پس از اینکه برادرزاده بی تجربه خود را استخدام کرد تا جایگاه بالایی را پر کند متهم به انتصاب های فامیلی شد.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>