دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته بیست و سه ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Neutralize

  [ˈnuːtrəlaɪz]

Verb

to stop something from having any effect

خنثی کردن، نتار کردن، بی‌اثر کردن، از کار انداختن، پادکنش کردن

to make a substance neutral

(شیمی - ویژگی‌های چیزی را از بین بردن) خنثی کردن، نتار کردن

to make a country or an area neutral

بی‌طرفی خود را اعلام کردن، بی‌طرف اعلام کردن، اعلام نادرگیری کردن

Synonyms

counteract, cancel, offset, undo, compensate for, negate, invalidate, counterbalance, nullify

Examples

An alkali neutralizes an acid.

قلیا اسید را خنثی می‌کند.

His skillful reasoning neutralized his enemies' accusations.

استدلال ماهرانه‌ی او اتهامات دشمنانش را بی‌اثر کرد.

We neutralized the effects of their propaganda with counter-propaganda.

ما اثر تبلیغات آنها را با تبلیغ متقابل خنثی کردیم.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>