دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته دوازدهم ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Nominal

  [ˈnɑːmɪnl]

Adjective

being something in name only, and not in reality

وابسته به یا مشتمل بر نام یا نام‌گذاری، اسمی، نامی، نامانه

(of a sum of money) very small and much less than the normal cost or charge

ناچیز، اندک، کم، جزئی

Synonyms

titular, formal, purported, in name only, supposed, so-called, pretended, theoretical, professed, ostensible, token, small, symbolic, minimal, trivial, trifling, insignificant, inconsiderable

Examples

Nominal lists of priests

فهرست نام کشیشان

A nominal fee

مبلغ ناچیز

The nominal leader of the party

رهبر اسمی حزب

The shares were sold for well below their nominal value.

سهام به قیمتی بسیار کمتر از ارزش اسمی فروخته شد.

He remained in nominal control of the business for another ten years.

او ده سال دیگر در کنترل اسمی تجارت باقی ماند.

We only pay a nominal rent.

ما فقط اجاره اندکی می پردازیم.

The amounts involved are nominal.

مبالغ مربوط ناچیز است.

We make a nominal charge for use of the tennis courts.

ما برای استفاده از زمین های تنیس هزینه کمی دریافت می کنیم.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>