Nonentity
[nɑːnˈentəti]Noun
a person without any special qualities, who has not achieved anything important
آدم هیچکاره، آدم بی کفایت، آدم به درد نخور
Synonyms
nobody, lightweight, mediocrity, cipher, small fry, non-person, unimportant person
Examples
The new government is composed of a bunch of nonentities.
دولت جدید از گروهی تشکیل شده که بود و نبودشان فرقی ندارد.
How could such a nonentity become chairman of the company?
چگونه چنین غیر آدم بی کفایتی می تواند رئیس شرکت شود؟
His old acquaintances found it hard to believe that such a nonentity as he could rise to a position of leadership.
آشنایان قدیمی او به سختی میتوانستند باور کنند که چنین فرد بی کفایت و بدرد نخوری بتواند به مقام رهبری برسد.
آیا شما میدانید؟
90% همهی آموزشهای زبانینا رایگان است!
رایگان برای همیشه دربارهی ماYour Turn
حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همهی دیدگاههای خوب نمایش داده میشوند.