دسته‌ها واژه‌های ۱۱۰۰ هفته سی و پنج ۱۱۰۰
5 از 1 امتیاز

Nonentity

  [nɑːnˈentəti]

Noun

a person without any special qualities, who has not achieved anything important

آدم هیچ‌کاره، آدم بی کفایت، آدم به درد نخور

Synonyms

nobody, lightweight, mediocrity, cipher, small fry, non-person, unimportant person

Examples

The new government is composed of a bunch of nonentities.

دولت جدید از گروهی تشکیل شده که بود و نبودشان فرقی ندارد.

How could such a nonentity become chairman of the company?

چگونه چنین غیر آدم بی کفایتی می تواند رئیس شرکت شود؟

His old acquaintances found it hard to believe that such a nonentity as he could rise to a position of leadership.

آشنایان قدیمی او به سختی می‌توانستند باور کنند که چنین فرد بی کفایت و بدرد نخوری بتواند به مقام رهبری برسد.

آیا شما می‌دانید؟

90% همه‌ی آموزش‌های زبانینا رایگان است!

رایگان برای همیشه درباره‌ی ما

Your Turn

حالا نوبت شماست که این آموزه را کامل کنید. مثال بزنید و پیشنهادتان برای تکمیل این صفحه را به ما بگویید. همه‌ی دیدگاه‌های خوب نمایش داده می‌شوند.

Leave a reply

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

You may use these HTML tags and attributes: <a href="" title=""> <abbr title=""> <acronym title=""> <b> <blockquote cite=""> <cite> <code> <del datetime=""> <em> <i> <q cite=""> <s> <strike> <strong>